از زبان مادران

داستان های شما

داستان و تجربه مادرانی که از روش مونتسوری استفاده کردند

ترسم از آینده پارسا

این تجربه شخصی من است که می خواهم آن را با همه به اشتراک بزارم. وقتی پسرم پارسا را باردار بودم، آرزوهای زیادی برای او داشتم. هر روزی که او در شکم من بزرگ می‌شد، لحظه‌ای نبود که در فکر رویاپردازی که او چه کسی خواهد شد نباشم. من هیجان زده بودم که گره های زندگی را به او نشان دهم و او را از پستی بلندی های زندگی عبور دهم، اما نمی دانستم او قرار است خودش این هارو یاد بگیرد و من فقط یک راهنما بودم،

بیشتر رویاهایی که من برای او دیدم بسیار معمولی بود، 3 ماهگی سر را بلند کنم، 5 ماهگی چهاردست‌وپا راه رفتن ، 11 ماهگی راه رفتن و 12 ماهگی صحبت کردن. او حتی هنوز بیرون نیامده بود و من برای اولین سال زندگی‌اش کاملاً برنامه‌ریزی کرده بودم، همه اینها به لطف انبوهی از کتاب‌های کودک و سال‌ها آموزش و تجربه‌ای برای کودک داشتم. طولی نکشید که شروع کردم به خیال پردازی در مورد اینکه او به چه مدرسه ای خواهد رفت، به چه ورزشی خواهد پیوست، در چه دانشگاهی قبول خواهد شد، این لیست ادامه دارد و ادامه دارد.

اون روز فرا رسید و پسرم به دنیا آمد. او به دنیا آمده بود، پر از زندگی، کنجکاوی، و شادی. و اینجا من یک حسابی عصبی بودم! یکی از کارهایی که برای آرام کردن خودم انجام دادم این بود که تمام اهدافی را که برای او در نظر گرفته بودم تصور کنم و به این فکر کنم که چگونه برای رسیدن به آن تلاش می کنم.

چند ماه گذشته بود و الان پسرم 5 ماهه است. او آنقدر قوی بود که سرش را بلند کند، اما به این زودی نشانه‌هایی از چهاردست‌وپا راه رفتن نشان نداد. من هول کردم "چطور او چهاردست‌وپا راه نمیرود؟ من باید کاری در مورد آن انجام دهم"

از طریق تحقیقاتم دیگر نه به عنوان یک دانشجو یا درمانگر، بلکه اکنون به عنوان یک مادر، به روش مونته سوری برخورد کردم. هر چه بیشتر در مورد مونته سوری یاد می گرفتم، بیشتر شیفتش می شدم. من دقیقاً مطمئن نیستم که چه چیزی مرا جلب کرد، چه احترام عمیقی که معلمان برای بچه‌ها قائل بودند، یا اینکه بچه‌ها می‌توانستند مطالب را دستکاری کنند و از طریق تجربیات خودشان یاد بگیرند، یا اینکه معلمان هر کودک را به عنوان افراد منحصربه‌فرد دنبال می‌کردند! من پارسا کوچولویم را در دنیایی متفاوت دیدم. به جای اینکه به او به عنوان یک محقق آینده نگاه کنم، او را کودکی پر از شگفتی و رمز و راز دیدم. بر اساس تصورات از پیش تعیین شده ام، احساساتم را از آنچه که قرار بود او باشد، تغییر دادم و پذیرفتم که او همان چیزی خواهد بود که باید باشد.

کاری که انجام دادم این بود

پس از شروع موقعیت خود به عنوان یک کاربر در آکادمی مونتسوری ، همه کودکان را متفاوت دیدم. ناگهان پدر و مادری را دیدم که میگفتند"فرزندم باید تا 3 سالگی بخواند " به من برخورد کردند احمقانه به نظر می رسیدند. اما من واقعاً مادر چند وقت پیش نبودم و هر بچه ای دیگر با توجه به ایده ها و نگرش خودم نگاه نمیکردم و با توجه به استعداد و توانایی اون بچه و چیزی که در اون استعداد داره نگاه میکردم  .

هنگامی که تصمیم بزرگی در مورد انتخاب مونته سوری یا مدرسه معمولی گرفتم . طبیعی بود که مونته سوری را انتخاب کنم چون "مونته سوری آموزشی برای استقلال است، نه فقط برای مدرسه، بلکه برای زندگی آماده می شود" . این چیزی بود که من برای پارسا کوچولوم می خواستم، بدون ترس از توبیخ و آزادی برای کشف علایق فردی و در عین حال ایجاد اعتماد به نفس بیاموزد. او اکنون یک کودک نوپا است. با چیزهای زیادی برای گفتن، انجام دادن و به اشتراک گذاشتن. به او اجازه دادم که چرخ زندگیش را بگیرد و به مقصد سفرش راهنماییش کردم.

دل گرمی من سها دخترم

به عنوان مادر سها یک کودک نوپا کنجکاو، سفری را به سمت آموزش مونته سوری آغاز کردم، و باید بگم، این تجربه خیلی خوب بود. از همون لحظه‌ای که فرزندم اولین قدم‌هایش را برداشت، می‌دانستم که می‌خواهم یک محیط آموزشی برای او فراهم کنم که تمایل طبیعی او برای کشف و یادگیری با سرعت خودش را در بر بگیرد.

انتخاب اکادمی مونته سوری برای فرزند کوچکم یکی از بهترین تصمیماتی بود که تا به حال گرفته ام. چیدمان کلاس درس مانند سرزمینی رویایی برای یک ذهن کنجکاو بود - پر از مواردی با طراحی زیبا و کاربردی که به نظر می رسید . این فقط در مورد الفبا و 123 نبود. این در مورد پرورش عشق عمیق به یادگیری بود. با دیدن غوطه ور شدن او در فعالیت هایی مانند ریختن آب، چیدمان مهره ها و شکل های مشابه، می تونم بگم که در حال ایجاد حس تمرکز و هماهنگی است که قبلاً شاهد آن نبودم.

یکی از جنبه هایی که من واقعاً در مورد آموزش مونته سوری قدردانی می کنم، تأکید بر استقلال است. از سنین پایین، کودک نوپای من تشویق شد تا فعالیت های خود را انتخاب کند و به طور مستقل روی آنها کار کند. من را شگفت زده کرد که چگونه حتی ساده ترین کارها، مانند پوشیدن کفش هایش یا مرتب کردن بعد از بازی، برای او به لحظاتی از قدرت تبدیل می شد. معلمان نقشی اساسی در هدایت او بدون تحمیل داشتند و به او اجازه دادند تا در یک محیط کاملاً آماده انتخاب کند.

اما آنچه واقعاً باعث دل گرمی من شد، شاهد رشد مهارت های اجتماعی او بود. او در یک کلاس درس ، یاد گرفت که با بچه های بزرگتر تعامل کند و درس های زندگی ارزشمندی در زمینه همدلی، همکاری و رهبری به دست آورد. رویکرد مونته سوری به جای تمرکز سخت روی رقابت، حسی از جامعه را در جایی که کمک به یکدیگر امری عادی بود، پرورش داد.

 پذیرفتن آموزش مونته سوری برای فرزندم مانند ارائه کلیدی برای باز کردن پتانسیل ذاتی او بود. رشدی که من در تمرکز، استقلال و مهارت های اجتماعی او شاهد بوده ام بسیار الهام بخش بوده است. بنابراین، اگر مونته سوری را برای فرزند کوچک خود در نظر می گیرید، من از صمیم قلب توصیه می کنم این آموزش را انجام دهید. و فراموش نکنید که از آموزش های اکادمی مونته سوری استفاده کنید .کلاس های آنلاین مونته سوری درک روش و تمرین هایی به من یاد داد که اصلا باورم نمیشه انقدر تاثیر مستقیم روی کودکم داشته باشه. 

آرامش آتنا

همیشه تلاش می‌کنم به دخترم آتنا آرامش و مسئولیت پذیری را آموزش دهم. از روش‌های مونتسوری استفاده کردم و دیدم چگونه اعتماد به خود و استقلالش تقویت می‌شه. از هوشیاری و اعتماد به نفس جدیدی برخوردار شده . از قدرت خودش برای حل مسائل به خوبی استفاده می‌کنه.

ماجراجویی حسام

پسرم افراشته شده و خلاقیتش با مونتسوری حسابی رشد کرده . توانایی بیشتری برای حل مسائل دارد و خلاقیت در انجام وظایفش درخشان تر شده. این روش بهش کمک کرده تا بهتر ارتباط برقرار کند و با احترام بیشتری با دیگران رفتار کنه.

شما برامون داستان یا تجربتون بنویسید